طرح
تعریف طرح و تفاوت آن با داستان
شاید بهترین تعریف از طرح را فورستر ارائه داده باشد آنجا که داستان و طرح را با مثالی معنا میکند و میگوید:
«طرح نقل حوادث است با تکیه بر موجبیت و روابط علت و معلول.سلطان مرد و سپس ملکه مرد داستان است اما سلطان مرد و پس از چندی ملکه از فرط انده مرد طرح است...یا اینکه ملکه مرد و کسی از علت امر آگاه نبود تا بعد که معلوم شد از غم مرگ سلطان بودهاست».(فورستر،۱۳۶۹ :۹۲)
فورستر در ادامه تفاوت بین داستان و طرح را در ایجاد دو پرسش از سوی خواننده مطرح میکند و میگوید:
«همین مرگ ملکه را در نظر بگیرید اگر داستان باشد میپرسیم:خوب بعد؟و اگر طرح باشد میپرسیم:چرا؟».(همان:۹۲)
طرح، معادل فارسی پلات در زبان انگلیسی است که البته معادلهای دیگری نظیر پیرنگ و نقشه نیز برای آن در نظر گرفتهاند.میرصادقی در کتاب عناصر داستانش در ادامهی مطلب این توضیحات را اضافه میکند:
«plot،پیرنگ،مرکب از دو کلمهی پی+رنگ است؛پی به معنای بنیاد و شالوده و پایه آمده و رنگ به معنای طرح و نقش.بنابراین پیرنگ به معنی بنیاد نقش و شالودهی طرح است و معنای دقیق و نزدیک برای plot.
دوست دانشمند و شاعرم دکتر شفیعی کدکنی که اولین بار این معادل را برای پلات پیشنهاد کردند معتقد هستند که پیرنگ همان بیرنگ است که در فرهنگها آمده است.در فرهنگ معین بیرنگ چنین تعریف شدهاست:طرحی که نقاشان بر روی کاغذ کشند و بعد آن را کامل کنند طرح ساختمانی که معماران ریزند و از روی آن ساختمان بنا کنند».(میرصادقی،۱۳۷۶ :۶۱)
همانطور که خواندید،زنجیرهی روابط علی ومعلولی در متن که باعث ایجاد پرسش چرا در ذهن خواننده میشود طرح است.اما تعریف متداول دیگر طرح که دیبل در کتابش میآورد این چنین است:
«هر چه در یک داستان اتفاق میافتد طرح داستان است...طرح داستان از رویدادها و وقایع مهم در یک داستان معین ساخته شدهاست.مهم بدین دلیل که این وقایع پیامدهای مهمی نیز به دنبال دارند.حمام گرفتن و بافتن مو یا باز کردن در لزوما طرح داستان نیستند.میتوانیم آنها را حادثه یا اتفاق بنامیم.آنها اتفاق میافتند اما به چیز مهمی ختم نمیشوند و پیامد مهمی ندارند.اما اگر شخصیت داستان راپونزل باشد و مو وسیلهی بالا رفتن شاهزاده از دیوار به اتاق او شود،آن وقت بافتن مو یک عمل حیاتی محسوب میشود».(دیبل،۱۳۸۷ :۱۷)
دیبل در کتاب خود به ارتباط و نزدیکی تاثیر شخصیت و طرح اشاره میکند و مینویسد:
«طرح داستان شامل تمام چیزهایی میشود که شخصیتهای داستان انجام میدهند،احساس میکنند فکر میکنند و یا میگویند مشروط بر آنکه بر آنچه بعدا اتفاق میافتد تاثیر بگذارد...طرح داستان نوعی نگرش نسبت به چیزها است.نوعی نحوهی تصمیمگیری دربارهی اهمیت چیزها و نشان دادن این اهمیت از طریق خلق و مرتبط کردن وقایع داستان به هم است».(همان:۱۹)
بینیاز در ارتباط با طرح و ویژگی آن مینویسد:
«هر داستانی قصهای دارد و این قصه به نوبهی خود به وسیلهی شبکهای هدایت میشود که پلات نام دارد...پلات شبکهی استدلالی،علت و معلولی،الگو و تنظیم کنندهی فراز و فرود داستان یا خط سیر رویدادهای اصلی و برخورد شخصیتها با آنهاست.پلات در تمامی ساختار داستان تنیده میشود اما به خواننده امکان نمیدهد که روابط علت و معلولی بین رخدادهای داستان را حس کند.پیریزی پلات در بنیان خود یک فرایند عقلانیست تا حسی.به دیگر سخن فکر اولیه مبتنی بر حس است اما پلات اساسا بر عقل متکی است...فکر اولیه یا ایده امری است کاملا حسی و درونی که به شکلی ناگهانی یا تدریجی ذهن نویسنده را به خود مشغول میسازد.مثلا نویسنده میشنود که مستخدم تحقیر شدهی یک شرکت پس از هشت سال تحمل سرکوفت و حقارت برای انتقام از مدیران شرکت در چای آنها سم ریختهاست.این امر بیرونی،حسی درونی در نویسنده پدید میآورد که ایده یا فکر اولیه خوانده میشود.این ایده ابتدا در حد گزارش یا خبر برای نویسنده باقی میماند.جرقهای که در ذهن او درخشیده و تخیل اولیه وادارش میکند که موضوع را در مرحلهی بعد بسط دهد و به مدد تخیل ثانویه و تجربهی زیسته و کنش و دیالوگهایی برای این شخصیت و اطرافیانش بسازد حتی فضای لازم را در ذهن خود شکل میدهد.در مرحلهی بعد نقشهای تدارک میبیند که بر اساس حال و گذشتهی شخصیت چه چیزهایی بگوید و کدامیک را نادیده بگیرد تا عمل مستخدم به شکلی هنری موجه جلوه کند.در نهایت پلات شبکهی منطقی است که مشخص میکند چه رخدادی یا دیالوگی در کدامین بخش متن بیاید...ویژگی پلات این است که مجموعهای است متکی بر نظم و هدف.این هدف واقعی است نه ارزشی.هدف،نتیجهی کل مجموعه است.به عبارت دیگر در صورت برقراری هماهنگی اجزا هدف هم حاصل میشود.در این میان اگر عنصری در ایجاد هدف نقشی نداشت عنصر داستانی محسوب نمیشود و چنانچه در ایجاد هدف نقشی ایفا کرد باید عدم کارکردش مانع رسیدن مجموعه به هدف شود».(بینیاز،۱۳۸۷ :۱۹)
عناصر ساختار پلات
«ساختار پلات از عناصر زیر تشکیل میشود:
شروع،ناپایداری،گسترش،تعلیق،گرهگشایی و پایان یا پایانبندی.
۱شروع
داستان میتواند بر حسب چگونگی بخشهای میانی و پایانی خود با کنش یا دیالوگ و حتی توصیف ظاهری شخصیت یا فضاسازی یا رخداد شروع شود.در هر حال شروع باید بتواند خواننده را مجذوب بخشهای بعدی کند.
۲ناپداری یا گرهافکنی
گرهافکنی یعنی بههم ریختن تعادل زندگی که در واقع چیزی نیست مگر بینظمی و آشفتگی.برای نویسنده همین امر ابزاری است برای بسط و گسترش و پیشبُرد روایت.ناپایداری علت وجودی هر پلات است.هیچ پلاتی نمیتواند فاقد ناپایداری باشد.
۳بررسی بیشتر عدم تعادل و کشمکش
هر داستانی متشکل از حرکت و ماجرا است.همانطور که پیشتر گفتهشد شرط لازم حرکت تضاد و کشمکش است چون حرکت ناشی از تضاد پدیدههاست و اگر تضادی نباشد حرکت معنا نخواهد داشت و اتفاقی نمیافتد...کشمکش هنری به طور کلی دارای این ویژگیها است:فاقد خصلت جهشی است کشمکشی است که فرایند نیاز-انگیزه-رفتار را با نادیده انگاشتن انگیزه ناگهان به رفتار برساند...یک کشمکش دقیق و تاثیرگذار کشمکشی است تصاعدی و یا پیشبینی شده این کشمکش منبعث از تضادهای عینی و ذهنی واقعیت داستانی است لذا خصلت تصادفی و جهشی ندارد با پیشرفت داستان جا میافتد و خصلت بحرانی و حاد به خود میگیرد.
۴بحران
در فرایند داستان،استمرار،جاافتادگی و پیچیدگی گرهافکنی به بحران میانجامد.پس بحران را نمیتوان از گرهافکنی جدا و منفک کرد هر دو در هم آمیختهاند و از نظر ذهنی دو مرحلهی جدا از هم هستند...بحران داستانی در خواننده حالت انتظار پدید میآورد.این حالت به داستان تعلق ندارد بلکه واکنش خواننده به داستان است.انتظار انگیزی محصول یک داستان خوب است و نه بخشی از آن.
۵گسترش
به شکل ضمنی گفته شد که ناپایداری به خودی خود موجب پدید آمدن مسائلی میشود که آنها هم به نوبهی خود موجب گسترش پلات میشوند.این مسائل در حقیقت گره پلات تلقی میشوند و بازگشایی آنها داستان را گسترش میدهد.
۶تعلیق
با افزایش کیفی و کمی پرسشها و فزونی گرفتن کنجکاوی خواننده داستان به شرایطی میرسد که تعلیق خوانده میشود.
۷نقطهی اوج
در فرایند داستان آنجا که تنش به اوج میرسد و بالاترین نقطهی بحرانی داستان است و قویترین رابطهی حسی بین خواننده و متن پدید میآید نقطهی اوج خوانده میشود.در این نقطه تمام فکر و ذهن و روح خواننده روی داستان متمرکز میشود.در نقطهی اوج کشمکش به بالاترین حد خود میرسد.
۸گرهگشایی
گرهگشایی در یک جمله عبارت است از حل بحران و باز شدن گرههای داستان به ویژه گرههای نقطهی اوج.
۹پایانبندی
پس از گرهگشایی پایان داستان میآید که میتواند قویترین و موثرترین بخش روایت هم باشد.همیشه پایان خوب، پایانی است غیر منتظره و پیشبینی نشده؛اما حتما به معنی غافلگیرکننده نیست...غافلگیری هنگامی پدید میآید که آنچه رخ میدهد غیرقابل پیشبینی است و از حدسیات و فرضیات خواننده فراتر میرود و همین صفت ممیزه،آن را از حالت تعلیق و شک و انتظار جدا میکند...در شک و انتظار در داستان بر مبنای پدیدهای قابل پیشبینی شکل میگیرد؛هر چند خواننده نمیداند که آن رویداد چگونه و چه زمانی پدید میآید.اما در غافلگیری همهی معادلات خواننده بههم میخورد.نکتهی مهم اینجاست که باید میان شک و انتظار و عنصر غافلگیری در پایانبندی تعادلی وجود داشته باشد در غیر این صورت رخداد نهایی خصلت مکانیکی پیدا میکند و گویی وصلهای است ناجور که بیجا و ناگهانی به متن داستان دوخته اند».(بینیاز،۱۳۸۷ :۲۲تا۴۷)
در نظر داشتهباشید که عناصر ساختار طرح میتواند با تبعیت از تقدم و تاخر زمانی باشد یا این چنین نباشد.چه بسا داستانی از میانه آغاز شود و یا از نقطهی بحرانی و یا گرهگشایی آن آغاز شود.پایان داستان نیز به طور کلی دو نوع است.پایان باز و بسته.داستانهای سنتی با پایانی روشن و پاسخ دادن به تمام ابهامات خواننده پایان میپذیرد که در اصطلاح، داستان پایان بسته دارد و در نقطهی مقابل داستانهای مدرن پایانهایی دارند که در واقع با آغاز تفسیر و تاویلهای گوناگون شروعی دیگر دارد و در واقع داستان با پایان در ذهن خواننده به پایان نمیرسد.
انواع طرح
طرح در داستان انواع مختلفی دارد که عبارت اند از:طرح بسته،طرح باز،طرح روشنگر،طرح کلیشه ای و طرح فرعی.
«طرح بسته
طرح بسته یا طرح پیچیده طرحی است که از کیفیتی پیچیده و تو در تو و خصوصیت فنی نیرومندی برخوردار باشد.به عبارت دیگر نظم ساختگی حادثه ها بر نظم طبیعی آن بچربد.این نوع طرح معمولا در داستان های کوتاه اسرار آمیز و رمان های پلیسی و جنایی و کارآگاهی و جاسوسی به کار گرفته می شود که نتیجه گیری قطعی و محتومی دارد.
طرح باز
طرح آزاد،طرحی است که در آن نظم طبیعی حادثهها بر نظم ساختگی و تکنیکی داستان غلبه دارد.در داستانهایی که طرح باز دارند، اغلب گرهگشایی غایی و مشخصی وجود ندارد یا اگر داشته باشد زیاد به چشم نمیزند.به بیانی دیگر نتیجهگیری محتومی که در طرح بسته وجود دارد در طرح باز دیده نمیشود و اگر هم دیده شود قطعی و کامل نیست...در داستانهایی که با طرح باز نوشته شدهاند نویسنده سعی کرده تا حد امکان حادثههای داستانش را به زندگی روزمره و واقعی نزدیک کند.
طرح روشنگر
طرح روشنگر نوعی از طرح است که در آن شخصیتها بیشتر از حادثهها برجسته میشوند...در طرح روشنگر خواننده دیگر به دنبال حادثهها کشیده نمیشود بلکه وضعیت و موقعیت و ویژگیهای روحی و خلقی و بینشی شخصیتهای داستان برای او بیشتر آشکار میشود.
طرح کلیشهای
اصطلاح ادبی طرح کلیشهای داستان جنبهی منفی دارد و در مورد داستانهایی به کار میرود که خواننده به سادگی حدس بزند که اتفاق بعدی چیست و حادثههای بعدی کشش و جاذبهای برای او نداشته باشد.طرح کلیشهای بر پایهی وضعیت و موقعیت قراردادی یا وضعیت و موقعیت بیش از اندازه تکراری و شناخته شده بنا میشود.
طرح فرعی
طرح فرعی عملی است در اثری نمایشی یا روایتی که معمولا شخصیتهای کماهمیتی(اغلب با اعتبار اجتماعی کمتر)در آن درگیرند.طرح فرعی اگر چه ممکن است به طور جداگانه گسترش یابد اغلب چه به صورت توازی چه به صورت تقابل با طرح اصلی رابطه برقرار میکند یا کمابیش از طرح اصلی مجزاست.».(میرصادقی،۱۳۸۸ :۵۷تا۶۲)
خلاصهی مطلب
۱پلات که معادل فارسی آن پیرنگ و یا طرح است به مجموعهی روابط علی و معلولی در داستان اطلاق میگردد.
۲طرح با داستان این تفاوت را دارد که مسئلهی چرایی را در ذهن خواننده پیش میآورد.
۳ طرح داستان از رویدادها و وقایع مهم در یک داستان معین ساخته شده است.مهم بدین دلیل که این وقایع پیامدهای مهمی نیز به دنبال دارند
۴ ویژگی پلات این است که مجموعهای است متکی بر نظم و هدف.این هدف واقعی است نه ارزشی.هدف،نتیجهی کل مجموعه است.به عبارت دیگر در صورت برقراری هماهنگی اجزا هدف هم حاصل میشود.در این میان اگر عنصری در ایجاد هدف نقشی نداشت عنصر داستانی محسوب نمیشود و چنانچه در ایجاد هدف نقشی ایفا کرد باید عدم کارکردش مانع رسیدن مجموعه به هدف شود.
۵ ساختار پلات از عناصر زیر تشکیل میشود:
شروع،ناپایداری،گسترش،تعلیق،گرهگشایی و پایان یا پایانبندی.
۶دو نوع پایان برای داستان در نظر گرفته شدهاست:پایان بسته با نتیجهای قطعی برای داستان و ماجراهایش و پایان باز با ادامه داشتن داستان در ذهن خواننده که با تفسیرها و معناهای متنوع در پایان داستان، آغاز میشود.
۷طرح به طرح باز،بسته،روشنگر،کلیشهای و فرعی تقسیم میشود.
:: موضوعات مرتبط:
ادبیات ,
معنا و مفهوم ,
,
:: بازدید از این مطلب : 822
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0